اشعار رسیده: به مناسبت میلاد امام زمان عجج / ازناصح گلستانی

کدخبر:۵۹۷۶۴

البرزگلستان/

قرار عاشقی

بزدا ز دلم غم فراغت
ترسم که فنا شوم ز داغت

شد فصل بهار جان خزانی
ای آب حیات و زندگانی

بنما نظری که غم زداید
یا آنکه مرا طرب فزاید

آن کس که به تو نظر ندارد
از شور و طرب خبر ندارد

من باخبرم؛ تو ناز هستی
تو مامن سرفراز هستی

از هر نفس تو قند ریزد
آن کیست که با تو می ستیزد

خواهان توام به من نظر کن
کام دل من پر از شکر کن

خواهم به بر تو بار یابم
در فصل خزان بهار یابم

تو فصل بهار یار هستی
سرمایه کردگار هستی

تو راحت جان عارفانی
تو ورد زبان عارفانی

آنکس که می ترا نخورده است
جنبده بود؛  ولیک مرده است

ای معنی عشق آسمانی
فتوای مرا به عشق دانی!

بی وصل تو عاشقی حرام است
با وصل تو کار من تمام است

ما منتظر وصال هستیم
خواهان لب حلال هستیم

تو بود و نبود عشق هستی
تو ذکر سجود عشق هستی

هستی تو به نیل جان؛ موسی
دارد ز تو اعتبار عیسی

ما را به پناه تست مسکن
تو روح جهانی و جهان تن

در کوی تو پادشاست؛ مسکین
با کوی تو آشناست؛ مسکین

مسکین تو پادشاست مهدی!
بر سفره اولیاست؛ مهدی!

بگذار که حریف ما بداند
بیت الغزل مرا بخواند

“ناصح” سر عشق یار دارد
با حضرت او قرار دارد

ناصح گلستانی
🌺”میلادحضرتش مبارکباد”🌺

نوشته شده توسط البرزگلستان در جمعه, ۲۷ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۲:۱۶ ق.ظ

دیدگاه