گزارش اختصاصی ازیک دیدار۲/دیدارباپدرومادرشهید محمدرضامصدق (محله ولاغوزکردکوی/گلستان) شهیدی ازجنس قرآنی+تصاویر

کدخبر:۴۸۴۱۸

 به گزارش البرز گلستان بخش ایثارو شهادت این بار نیز سعادتی نصیبمان شد که تا به همراه تیم دبیرستان شاهد پسرانه ۲ شهرستان کردگوی  به ملاقات پدر و مادر نازنینی رفتیم که دریایی از صفا وصمیمیت و محبت بود و هنگامی که وارد خانه ی آنان شدیم دذ یک ساختمان قدیمی سنتی بسیار زیبا زندگی می کرند و در آنجا منتظر حضور مان بودند.

بله خانواده رزمنده شهید محمد رضا مصدق

در اتاقی که با دوستان نشستیم بسیار حال ما را خوش کرد با دیدن آلبومی ار عکسهای شهید و برادر فوت کرده جوانش مادرش در ابتدا لب گشود گفت:قیل از شهید شاهرضا (محمدرضا) مدت۷سال اولاد نداشتیم و با نذر و نیاز و توسل به ائمه اطهار  و خصوصا امام رضا (ع)خداوند محمد رضا رابه به ما داد.البه ۴ فرزند به نامه محمد رضا(شاهرضا)احمد و داود و مصطفی

مادرش گفت: شهید چشم و چراغ ما و خانواده و فامیلها بود  و همه او را دوست داشتند.بعد از انقلاب و جنگ مدرسه را رها کرد و بسوی جبهه رفت اولین بار که بعد از سه ماه برگشت ماه رمضان بوداو و رفقایش از جمله شهید تقی کیانی رابه صرف افطار به خانه عوت کردیم

مادر شهید آنچنان با احساس صحبت می کرد که همه ما را به عالم دیگر برد وی ادامه داد:روزی در اواخر در گوشه اتاق نشسته بود و در حال نوشتن بود و من احساس کردم که در حال نوشتن وصیتنامه می باشد

مادرش گفت : به او گفتم اینبار جبهه نرو ولی او  گفت:  مانع رفتن من به جبهه  نشوید شاید شیطان وسط باشد.

نماز را به جای خانه حتما در مسجد بخوانید

پدرش در ادامه گفت: شهیدمی گفت: همیشه اول مردم را دعا کنید بعد خودتان را

پدر شهید افزود: شبی خوابش را دیدم که گفت: عکس ها و وسایل مرا مرتب کنید وما هم بعد از آ« خواب این گنجینه را در این گوشه اتاق به یاد شهید مرتب کردیم که مجموعه از وسائلش و لباس جبه و جوراب و کش گت شلوار بود. و الان همه ساله  به هنگام عید این لباس خونین جببه پسرم شگون و بخت خیر ما برای آغاز سال می باشد

دوباره مادر شهید  ادامه : شهید همیشه اصرار داشت که ما نماز را به جای خانه حتما در مسجد بخوانیم و این رسم عادت حضور در مسجد به صورت جدی از او به یادگار مانده

مادرش در ادامه ماجرای جالبی از شهید تعریف کرد و گفت : قبل از رفتن به جبهه او را خواستم و گفتم مادر من ۳۶ مثقال طلا دارم بیا اینها را بگیر ولی به جبهه نرو ولی شهید با گذشتن از تمام ظواهر دنیوی آنر را پس زد و به راه الهی خودش ادادمه داد تا به شهادت رسید.

مادرش مکثی کرد و گفت : من به عنوان مادر هر شنبه برای سرکشی درس بچه ها به مدرسه می رفتم و همه معلمان و مدیر میدانستند در مرحله آخر جبهه از او کارنامه خواستن ولی او در یک درس  قرآن تجدید شد و معلمش  به او نمره نداد و با نمره تجدیدی قرآن به جبهه رفت و شهید شد. ما در اواخر به فرماندهش تلگراف زده ایم که به شهید مرخصی بدهید تا در مراسم امام حسین (ع)در محل ما شرکت کند و کمی هم به پدرش کمک کند اما معیشیت الهی اینطور رقم نخورد و شش روز بعد از محرم در ۳۰مهر۱۳۶۲در کردستان شهید شدو خبر شهادتش به ما رسید.

یکی از همراهان کفت: این معیشت الهی بود و صاحب قرآن خود می خواست نمره قبولی او را در عمل به قرآن بدهد و نمره عالی به شهید داد.

برادشهید محمد رضا که داود نام دارد گفت : بزرگترین گنجینه خانه ما همین امانتی می باشد که از او به ما رسیده است و ما همیشه با دیدن وسائل شهید احساس راحتی و خوبی داریم

یکی از همراهان گفت:خداوند زندگی با عزتی به شما داده است. عزتی از این بالاتر نیست که فرزندی که خداوند به شما داده است، به پیشگاه خود او تقدیم کرده‌اید.

در ادامه گفت:اول شخصی که شهید شفاعت می‌کند، پدر و مادر و بعد خانواده خود او است، وبعداضافه کرد: خداوند به شما سرمایه عظیمی داده است و اینکه ما خدمت شما می‌آییم به طمع آن مقام شفاعتی است که شهدای شما دارند که ما را هم دعا بفرمایید تا در مسیر درستی قرار بگیریم و به جامعه خود خدمت کنیم. انتهای پیام

گزارش مسلم افتخاری

شهیدمحمدرضا مصدق
نام پدر: صفرعلی

تاریخ تولد: ۲۰-۶-۱۳۴۶ شمسی
محل تولد: گلستان – کردکوی – کردکوی
تاریخ شهادت : ۳۰-۷-۱۳۶۲ شمسی
محل شهادت :کردستان
گلزار شهداکردکوی :گلستان

نوشته شده توسط البرزگلستان در جمعه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴۴ ق.ظ

دیدگاه