اشعار رسیده :غزلی در یاد مرگ و نیکنامی “ناصح گلستانی” علی آبادکتول

کدخبر:۷۰۳۸۵

البرز گلستان غزلی در یاد مرگ و نیکنامی

“ناصح گلستانی”

 

هر لحظه رسد بانگ رسایی که کسی رفت

از دار جهان هم سخنی، همنفسی رفت

 

یک روز رسد روح به پرواز در آید

چون مرغ که ناگاه ز دام و قفسی رفت

 

منفور همه خلق جهان، بوالهوسانند

مسرور شود خلق اگر بوالهوسی رفت

 

با خلق چنان باش که در مرگ تو گویند

صدحیف و صد افسوس که صاحب نفسی رفت

 

وا کن گره از کار خلایق، چو نباشی

فریاد برآرند که فریادرسی رفت

 

گر مرده دلی رفت ز دنیا نخورم غم

انگار که از روی زمین، خار و خسی رفت

 

“ناصح”! ز غم مرغ خوش الحان شده ام پیر

هرگز نخورم غصه اگر صد مگسی رفت

 

احمدرضا احمدی

“ناصح گلستانی”علی آبادکتول

۱۴۰۲/۲/۲۰

انتهای پیام

 

نوشته شده توسط البرزگلستان در جمعه, ۰۵ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۸:۲۱ ب.ظ

دیدگاه