مقاله:به مناسبت سالگرد عملیات غرور افرین ولفجر ۸

کدخبر:۵۸۸۴۹

البرز گلستان/

.به مناسبت سالگرد عملیات غرور افرین ولفجر ۸
تـقـدیـم بـه آنـانـی کـه دل‌هـایـشـان در ارونـد جـامـانـد :

اروند یادت هست که چه سرکش وطغیانگر بودی ؟! یادت هست چگونه تازیانه‌های غرورت را بر سینه خاکی ساحلت میکوبیدی و میخواستی صلابت و شکست ناپذیری‌ات را بر رخ زمین و زمان بکشی ؟؟ یادت هست که چه خوفی بر دل دوست و دشمن انداخته بودی ؟؟ فکرش را هم نمیکردی که روزی صلابتت را بشکنند …

می‌شنوی …!!! صدای نجواهای جوانان عاشق را میشنوی ؟؟ هنوز هم زمزمه‌های عاشقانه‌شان در سکوت فضایت شنیده میشود ، هنوز هم فریاد یا زهرایشان دل عرش را میلرزاند ، هنوز هم ….

راستی چه شد که سکوت کردی ؟؟! چه شد که مجنون شدی ؟؟! چه شد که زبان در کام کشیدی و آرام شدی ؟؟! وجدانت میسوزد از خونهای نا حقی که بکام کشیدی ؟؟! هنوز هم شرمساری که عاشقان خالقت را به قعر خود کشیدی ؟؟! وای بر تو اروند ، وای برتو … شاید روزی فرات باید به عباس (ع) پاسخگو باشد و تو نیز به عباسهای سرزمین من …
اروند بگو آن شب چه شد ؟؟ بگو پدران فرزندان سرزمین مرا ، فرزندان پدران و مادران چشم انتظار میهنم را ، همسران بانوان چشم براه کشورم را ، و برادران خواهران دلسوخته مرا چه کردی ؟؟ بگو میخواستی چه چیز را و به چه کسی ثابت کنی ؟؟

بگو والفجر هشت ، فجر تو بود یا فجرِ فجرآفرینان سرزمین من ؟؟!!

اروند دوستان من آن شب فریاد یازهرا(س) سر دادند ، از مادرم زهرا خجالت نکشیدی که فرزندانش را در خود فرو کشیدی ؟؟!

والفجر هشت ، روشنایی آب را و نیروی عشق را با خود همراه داشت ، والفجر هشت نفس آتشین و کبریایی خدا بود که ماندگار شد و تا ابد جاودان خواهد شد ، نوای جوانان پاک باخته و عاشق سرزمینم از نفس نفس اروند هنوز هم بگوش میرسد ، شاید چون قلبها در آن مدفون گشتند ، شاید چون جوانان غیور این مرزوبوم سخنان خود را در دل تاریکی آن شب با آب آن رودخانه بی رحم در میان گذاشتند همچون مولایشان علی(ع) که سنگینی و درد سینه‌اش را به چاه میسپرد …

اروند دوست خوبی که نبودی ولی امانتدار خوبی باش و تازمانیکه برپایی و دم آهنگین و حزینت می‌آید نوای برحق دوستان شهید مرا به گوش جهانیان زمزمه کنی ، اروند مجنون لیلی‌هایی شدی که داغ عشق را بر سینه‌ات نهادند چرا که آنان خدای عشق بودند و خدا نیز مجذوب عشاق خود شد …

خدایا اروند را ، والفجر هشت را ، و اتفاق عظیم آن شب را در دفتر عاشقانه‌های خود بنویس ، تا زمانی که عشق خودنمایی میکند یادش باشد که چنین روزی و چنین عاشقانی در کنج این کره خاکی ، تمام وجود و اخلاص خود را زیر پا گذاشتند تا ذره‌ای از آب و خاک وطنشان نصیب نامردان نباشد …

خدایا روی خجلمان را به خلوص و صفای باطن عاشقانت سفید گردان و گناهانمان را قلم عفوی به آبروی عشق بکش …
آمین یارب العالمین

نوشته شده توسط البرزگلستان در پنج شنبه, ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۴۱ ق.ظ

دیدگاه