داستان دوازده برادر و ننه سرما و چله بزرگ و چله کوچیک ( شب یلدا)

کدخبر:۷۴۵۵۰

البرزگلستان/کسی از ما داستان دوازده برادر و ننه سرما و چله بزرگ و چله کوچیک رو برای بچه‌ها و نوه هایش تعریف می‌کنه.

🌧🌧🌧

این داستان‌ها در کتاب فارسی دوران ابتدایی دهه‌های ۴۰ و ۵۰ وجود داشت.

🌧🌧🌧

چله‌ی بزرگ …

چله‌ی کوچک …

چارچار …

سده …

اَهمَن‌ و بهمن …

سیاه‌بهار …

و سرما پیرزن ..

🌧🌧🌧

زمستان به دو بخش تقسیم میشه :

چله بزرگ(چله کلان)

چله کوچک (چله خُرد)

🌧🌧🌧

_ چله بزرگ از

(اول دی ماه تا دهم بهمن ماه) و چهل روز کامل می‌باشد.

🌧🌧🌧

چله کوچک از(یازدهم بهمن تا پایان بهمن ماه) و ۲۰روز کامل

🌧🌧🌧

👌و به همین دلیل چون ۲۰ روز کمتر است چله کوچک نامیده شده است.

🌧🌧🌧

غروب آخرین روز چله بزرگ(جشن سده) برگزار می‌شده و مردم دورهم جمع می‌شدند واز این جشن لذت می‌بردند و در نهایت با برپایی آتش و خواندن شعر و پایکوپی بدور آتش، سِدِه را جشن می‌گرفتند.

🌧🌧🌧

این دو برادر

(چله بزرگ وچله کوچک)

در هشت روزی که در کنار همدیگر هستند آن ۸ روز را (چارچار)

می‌نامند.

👌به چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک«چارچار» می‌گویند.

🌧🌧🌧

پس از چارچار نوبت به

«اَهمَن و بهمن» پسران پیرزن(ننه سرما ) می‌رسد که خودی نشان دهند.

🌧🌧🌧

۱۰روز اول اسفند را (اَهمَن )

۱۰روز دوم اسفند را (بهمن)

می‌گویند

🌧🌧🌧

و این ۲۰ روز ممکن است آنقدر بارندگی باشد که این دو برادر به دو چله طعنه بزنند.

🌧🌧🌧

با توجه به شعری که قدیمی های نازنین می‌خواندند:

(اَهمَن و بهمن،

آرد کن صدمن،

روغن بیار ده من،

هیزم بِکَن خَرمَن، عهده همه بامن )

🌧🌧🌧

تا اینجا ۲۰روز از اسفند به نام اَهمَن و بهمن نامگذاری شده‌اند.

🌧🌧🙏

می‌ماند ۱۰ روز آخر اسفند ماه که:

۵ روز اول ( سیاه بهار ) نام گرفته وشعری هم که قدیمی‌ها میخوانند:

🌧🌧🌧

سیاه بهار شب ببار و روز بکار

از این شعر هم مشخص می‌شود

در این ایام شبها بارندگی فراوان بوده و روزها کشاورزان مشغول کشت وزراعت بوده اند.

🌧🌧🌧

محمدعلی پورشفیعی

🌧🌧🌧

۵ روز آخر هم (سرماپیرزن کُش) نام گرفته است که در این روزها آسمان گاهی ابری گاهی آفتابی، گاهی همراه با باد و اکثر اوقات از آسمان تگرگ می‌بارد، که قدیمی‌های دل پاک، براین باور بودند که گردنبند پیرزن پاره شده و مُهره‌های آن به زمین می‌ریزد.

🌧🌧🌧

🤔حیف است بچه‌های ما اینها را نشنوند و این قصه ها از صفحه روزگار محو

چوایران نباشد، تن من مباد:

درود بر شما…

البته پنج روز پایانی را.جشن..پنجه هم می‌گویند…

چون در روزنگار زرتشتی…تمامی ماها ۳۰ روز می‌باشد …و پنج روز آخر سال را تعطیل اعلام می‌کردند تا درآن پنج روز مردم با شستشو و رُفت و روب…و خرید اقلام و لباس و پوشاک نو به استقبال جشن زیبای نوروز با پایکوبی دل شاد می‌رفتیم که این فرهنگ زیبا هنوز هم باقدرت به زیبائی هرچه تمامتر به بقای خود وماندگاری فرهنگ کهن وپرافتخار این سرزمین ومردمان نیک اندیشش جان دوباره را می‌دمد …

زنده و سرفراز باد ایران و ایرانی..

انتهای پیام

نوشته شده توسط البرزگلستان در پنج شنبه, ۲۳ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۹:۲۷ ق.ظ

دیدگاه