یادداشت/جایگاه هندوانه در چهل پنجاه سال پیش د کردکوی(یساقی)

کدخبر:۶۲۷۱۸

هندوانه دهه شصت یساقی

البرزگلستان/در چهل پنجاه سال پیش جایگاه برتری در زندگی خانوادگی و اجتماعی ما داشت. بسیاری با هندوانه و نون ، زندگی تابستانی را می گذراندند. هندوانه خوردن مثل چای خوردن یک مراسم جمعی بود. همراه با شادی و فرح..

 

در #یساقی تا جایی که یادم می‌آید زمین های مرحوم ابونس #ارمنی که هم اکنون زیر اب رفته، محل کاشت #هندوانه و صیفی جات بود. این زمین ها پشت تپه یساقی قرار داشت و بخشی از آب بند دوم متعلق به آن مرحوم است که ظاهرا مابه التفاوت آن به وراث او پرداخت نشده و فرزندش که پزشک است البته گفته که مردم یساقی می‌توانند برای او آمرزش طلب کنند. در مورد او بعدا می نویسم.

هندوانه کاری یا باغ هندوانه در بعضی از زمین ها مرسوم بود. برخی در زمین های خود فقط خربزه یا هندوانه می کاشتند و مخصوصا زمین های خط شوسه بندرترکمن به این محصول اختصاص داشت چون دسترسی راحت تری به بازار مصرف داشتند.

 

مردم هم در کنار پنبه کاری، هندوانه یا خربزه می کاشتند. گوجه، جارو، کنجد و کدو نیز بود. یکی از تفریحات پنبه چینی، یافتن هندوانه تق (بوته هندوانه) در حین پنبه چینی بود. به خربزه هم پتک می گفتند و به برخی که کله صاف داشتند یه پتک کله ملقب می‌شدند.

 

با این حال هیچ کس به اندازه مرحوم رحمت الله ملازم مهارت لازم در کاشت و داشت و برداشت هندوانه نداشت. هندوانه های درشت و قرمز و شیرین او جان می داد. آن هندوانه ها با آدم حرف می زد و چنان براق بود که از پری و رسیدگی با اندک دشنه ای، از وسط ترک می خورد. او هندوانه ها را با تراکتور مرحوم نادعلی کردی به وسط محل منتقل و به فروش می‌رساند.

اما در شبهای نسبتا مفرح تابستان یکی از تفریحات نوجوانی و یا جوانی، هندوانه دزدی بود. پاسی از شب نگذشته، تعدادی جمع می شدند و به باغ خربزه یا هندوانه مردم دستبرد می زدند. انها مسافت زیادی را با پای پیاده طی می کردند تا به باغ حضرت موسی و دیگران رسیده و مثلا هندوانه بخورند که خوردن نبود، بلکه حرام کردن بود. هندوانه را به زمین می کوبیدند و گل وسط را می خوردند. بعد هندوانه ای دیگر و.گل وسط تا جایی که شکمهایشان آماسیده و متورم می شد….لگدمال کردن و با پا به هندوانه کوبیدن و مثل توپ اون رو به سوی همدیگر شوت کردن نیز، جشن شبانه را تکمیل می کرد.

هندوانه یا خربزه دزدی ، آنقدر جذاب و فرحناک بود که حتی آنهایی که شبانه سر باغ خود نگهبانی می دادند نیز به باغ همسایه دستبرد می زدند و همان شیطنت ها را ادامه می دادند.

یکی از نشانه‌های رسیدن هندوانه هم این بود که یک غنچه یا ساقه چسبیده به آن، اگر سوخته بود، نشان می‌داد هندوانه رسیده است.

هندوانه خوردن نیز برای خود آداب و پروتکلی داشت. گل وسط هندوانه معمولا طرفداران زیادی دارد اما بعد از قاچ کردن، ته پوست هندوانه با قاشق آبتراش می شد(در کودکی همیشه فکر میکردم رکیدن پوست ته هندوانه به فارسی چه می‌شود) یک دعوایی بین خواهر برادرها سر پوست هندوانه در می گرفت تا ته سفیدی هندوانه باصطلاح رکیده شود بطوریکه می‌توان نسل‌های دهه پنجاه یا شصت را نسل پوست هندوانه نامید.

یک سوال مخصوص هم در ذهن کودکانه ما ، همیشه قلقلکمان می داد که این همه تخم هندوانه، در معده ما آیا تبدیل به بوته می‌شود یا نه؟

برای هندوانه یا خربزه ضرب‌المثل معروف مازندرانی ورد زبان همه بود که قشنگه خربزه نصیب شغال وونه …

انتهای خبر

نوشته شده توسط البرزگلستان در پنج شنبه, ۱۶ تیر ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۲۰ ق.ظ

دیدگاه