اشعار رسیده/خواهم ز تویک لحظه دیدار ودگر هیچ/ ازناصح گلستانی علی آباد کتول

کدخبر:۵۱۷۲۸

گروه خبرالبرز گروه فرهنگ و ادب

خواهم ز تو یک لحظه دیدار و دگر هیچ
هستم همه دم مست لب یار و دگر هیچ

خواهم ز خدا رزق ملاقات پیاپی
خواهم که شوم سائل دلدار و دگر هیچ
تسهیل نما حضرت حق، رجعت ما را
از ما بگذر حضرت غفار و دگر هیچ
خواندم ورق زندگی آدم و حوا
تا آنکه شود مایه تذکار و دگر هیچ

ما بنده ی شرمنده ی درگاه کریمیم
فضل تو بود موجب اقرار و دگر هیچ

در پیچ و خم زندگی ای رهرو صادق!
ناجی بودم حیدر کرار و دگر هیچ

تابوت من از جعبه انگور بسازید
خواهم که زنم “می” دم دیدار و دگر هیچ

در وقت سحر باده گساری رفیقان
حاکی بود از دیده ی بیدار و دگر هیچ

عاقل بود از فتنه اغیار، گریزان
“ناصح” بگریز از همه اغیار و دگر هیچ

ناصح گلستانی
۴۰۰/۲/۲۱
علی آباد کتول

نوشته شده توسط البرزگلستان در سه شنبه, ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۶:۳۲ ب.ظ

دیدگاه