کدخبر:۷۱۱۷۵
البرز گلستان/وقت مردن زندگاني سخت شيرين مي شود
رحم رحمان شامل مردان حق بين مي شود
ايكه از شرع نبي حاصل نمي باشد ترا
آتش دوزخ نصيب هر سخن چين مي شود
تا تواني مي گريز از محفل اهل هوي
همنشين مردم بي دين؛ بي دين مي شود
در تمام عمر خود غافل مشو از لطف رب
مرغ غافل طعمه منقار شاهين مي شود
هر كه خواهد تا بيابد ره به بام آسمان
قاري آيات نوراني «والتين» مي شود
عارف بالله اسير عقل و استدلال نيست
عقل درمانده دمادم پاي چوبين مي شود
ما به زخم كاري دنيای دون خنديده ايم
بي خبر از سر ما محزون و غمگين مي شود
ما كه داغ لاله هاي كربلا را ديده ايم
روزگاري اشك ما چون شمع بالين مي شود
مي زنم دستي بدامان علي و آل او
كوچه برزخ برايم به چه آذين مي شود
هركه از شرع نبي بگسست «ناصح» لاجرم
مشتري مكتب قوم كج آئين مي شود
ناصح گلستانی
پایان پیام
https://alborzegolestan.ir/?p=71175