سالار عقیلی:به زودی در کردکوی یک کنسرت برگزار می کنم و بخش اعظمی از هزینه آن را، به بیمارستان قلب شهرستان کردکوی، به عنوان کمک برای خرید تجهیزات پزشکی هدیه دهم

به زودی در کردکوی یک کنسرت برگزار می کنم

من در تهران بدنیا آمدم. در کردکوی زندگی نکردم و آنجا نبودم. اما خیلی به این منطقه علاقه مندم. عرق خاصی به این منطقه و مردم آن دارم. به همین جهت هم قصد دارم به زودی، در کردکوی یک کنسرت برگزار کنم و بخش اعظمی از هزینه آن را، به بیمارستان قلب شهرستان کردکوی، به عنوان کمک برای خرید تجهیزات پزشکی هدیه دهم. احتمالا این کنسرت در تابستان امسال و یا در آبان، آذر سال آینده برگزار می شود.
پدرم بخاطر عرقی که به وطنش داشت، دفتر کارش را از تهران به بندرگز آورد

پدرم اهل شهرستان کردکوی هستند. ایشان بعد از تحصیلات متوسطه، از کردکوی به تهران آمدند و در رشته حقوق ادامه تحصیل دادند. در تهران ماندگار شدند و تحصیلاتشان را در همان جا به پایان بردند. اما همیشه ارتباط خود را با شهرستان داشتند و دائما در حال رفت و آمد بودند. الان هم ایشان وکیل دادگستری هستند و بیشتر پرونده هایشان را در استان گلستان و کردکوی کار می کنند. بخاطر عرقی که دارند، دفترشان را از تهران به شهرستان بندر گز انتقال دادند. من هم به این منطقه خیلی علاقه مندم. آنجا خاک پدری من است. خیلی آن جا را دوست دارم و به مردمش احترام می گذارم.

خودم را کردکویی می دانم

همیشه سعی کردم که بتوانم به این منطقه و مردمش کمکی کنم. شاید جمعا ده مرتبه به شهرستان کردکوی آمده باشم، اما خودم را کردکویی میدانم و افتخار می کنم که اهل آنجا هستم. در بین تمام برادرانم، هیچ کدام به اندازه من زبان محلی آن جا را بلد نیستند. من کامل این زبان محلی را صحبت می کنم. با بیشتر دوستانم که اهل این خطه هستند محلی حرف میزنم.

من قبلا زیاد به استان گلستان سفر می کردم. اما الان به دلیل مشغله های کاری نمی رسم که به آنجا بیایم. من هنوز نتوانستم برای برگزاری جلسه برگزاری کنسرتم در شهرستان کردکوی، به استان گلستان سفر کنم و این جلسه را ترتیب دهیم.

آخرین باری که به کردکوی آمدم، برای شرکت در مراسم درگذشت عمویم بود. ایشان از بزرگان این شهرستان بودند. امیدوارم این طور نباشد که فقط برای مراسمات به این استان بیایم. تصمیم داشتم به آنجا سفر کنم اما به دلیل برنامه کنسرت عسلوئیه موفق نشدم حتی به دیدن پدرم بیایم. و از این موضوع خیلی ناراحت شدم.

سالار عقیلی

جنگل درازنو و مرغ شکم پر را خیلی دوست دارم

من ناهارخوران گرگان و جنگل های مسیر درازنو را بسیار دوست دارم. یکی دوبار هم با پسر عموهایم برای تفریح به آنجا رفتم. گرفتاری ها و دوری مسیر اجازه نمی دهد که خیلی به این استان سفر کنم.

وقتی به گلستان می آمدم، یک غذای بسیار خوشمزه است که عمه و زن عمویم برای من درست می کردند و من آن را خیلی دوست دارم. مرغ شکم پر و پلو بود و خیلی از خوردن آن لذت می برم.

شاید یک روز برای زندگی به گلستان بیایم

دوست دارم که در بین مردم استان گلستان زندگی کنم. اما حدود سی و هشت سال است که در تهران جا افتادم و همه زندگی، کار، آموزشگاه و منزلم در این شهر است. اما سرنوشت را کسی نمی داند. شاید روزی در آینده یک ویلا در آنجا در دوران پیری ساختم و زندگی کردم.

موسیقی در شهرستان ها متولی ندارد

در تمام شهرستان ها شاید سطح موسیقی خیلی هم خوب باشد، اما به جهت این که موسیقی در شهرستان ها متولی و حمایت کننده ندارد، همیشه محجور واقع شده است. یکی دو تا از شهر ها مثل اصفهان، لرستان، مشهد و شیراز، جوانان پیگیر تر و فعالتری دارند اما همیشه همه چیز به پایتخت ختم می شود و اگر قرار باشد مردم در هر زمینه ای داشته باشند، مجبورند به پایتخت سفر کنند.

اما من میبینم در گلستان، نوازندگان قابلی مثل آقای اسکندری وجود دارد که در گروه بنده فعالیت می کنند و در گلستان هم ارکستر دارند.

از مردم گلستان متشکرم

من از مردم خوب کردکوی و استان گلستان تشکر می کنم. امیدورام که بتوانم در سرزمین پدریم خیلی بیشتر از این ها فعال باشم. کنسرت بگذارم و بتوانم به آن جا خدمت کنم. این تنها آرزوی من است که بتوانم بیشتر به این استان سفر کنم و به دیدن اقوامم بیایم.

نوشته شده توسط البرزگلستان در پنج شنبه, ۲۷ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۵۷ ق.ظ

دیدگاه