مرقومه ضد فساد رهبر معظم انقلاب ترجمان عملی خطبه امیرالمومنین (ع) برای مسئولان نظام

حضرت آیت الله خامنه ای در مرقومه ای به مناسبت همایش ملی «ارتقای سلامت نظام اداری و مقابله با فساد» که دیروز (دوشنبه) در تهران برگزار شد، تاکید کردند:

نفس اهتمام آقایان به امر مبارزه با فساد را تحسین می کنم، لکن این سمینار و امثال آن بناست چه معجزه ای بکند؟ مگر وضعیت برای شما مسئولان سه قوه روشن نیست؟

ایشان افزودند: با توجه به شرایط مناسب و امیدبخشی که از لحاظ همدلی و هماهنگی و همفکری بین مسئولان امر وجود دارد، چرا اقدام قاطع و اساسی انجام نمی گیرد که نتیجه را همه بطور ملموس مشاهده کنند؟

رهبر معظم انقلاب اسلامی در رهنمودهایی که به درخواست اسحاق جهانگیری معاون رییس جمهوری مرقوم شده بود، تاکید کردند: توقع من از آقایان محترم این است چه با سمینار و چه بدون آن، تصمیمات قاطع و عملی بدون هرگونه ملاحظه ای بگیرند و اجرا کنند. موفق باشید.»

مرقومه حضرت آیت الله خامنه ای ترجمانی از خطبه ۱۵ نهج البلاغه و لزوم اجرای دیدگاه مولای مومنان علی (علیه السلام) برای برخورد با فسادهای امروز در نظام اداری کشور است که بیت المال را هدف دست اندازی های میلیاردی در پوشش های مختلف قرار داده است.

حضرت علی (ع) در بخشی از این خطبه می فرمایند:

«به خدا قسم اگر آن املاک (به ناحق تملک شده) را بیابم به مسلمین برمی گردانم، گرچه مهریه زنان شده باشد، یا با آن کنیزها خریده باشند، زیرا گشایش امور با عدالت است».

همچنین به روایت تاریخ و نهج البلاغه، عده ای متنفذ و از پیشگامان بیعت که از اجرای عدالت و جدیت مولای مومنان در حفظ بیت المال و قطع هبه های ناحق دوران قبل ناراحت شده بودند، تصمیم گرفتند در برابر حکومت عادلانه علی علیه السلام مقابله مسلحانه کنند.

یاران فداکار علی (علیه السلام) از جمله عمار یاسر، ابو الهیثم تیهان که از جلسات مخفیانه سازماندهی این افراد آگاه بودند از امام خواستند که «موقتاً انعطاف نشان دهید و برای سران قوم امتیازی قائل شوید تا شورش نکنند.

آنان به امیرالمومنین گفتند: برخی فرمانروایان را گرچه شایسته نباشند بر سر کار باقی بگذارید تا خاموش شوندو شما با استفاده از فرصت پایه های حکومت خود را استحکام بخشید و سپس نقشه واقعی خود را عملی سازید.

امیرمومنان فرمودند: أتًأمُرُونی اَن اَطلُبَ النَّصرَ بِالجَورِ فیمَن وُلّیتُ عَلَیه ، وَ اللهِ لا اَطُورُ بِهِ ، ما سَمَرَ سَمیرٌ وَ ما اَمَّ نَجمٌ فی السَّماء نَجماً وَ لَو کانَ المالُ لی لَسَوَّیتُ بَینَهُم فَکَیفَ وَ انَّما المَال مالُ الله .

ألا وَ اِنَّ إعطاءَ المالِ فی غَیرِ حَقَّهِ تَبذیرٌ وَ اسرافٌ وَ هُوَ یَرفَعُ صاحِبَهُ فی الدُّنیا وَ یَضَعُهُ فی الاخِرَهِ وَ یُکرِمُهُ فی النّاس وَ یُهینُهُ عِندَ الله وَ لَم یَضَع امرُءٌ فی غَیر حَقَّه وَ عِندَ غَیر اهلِه حَرَمَهُ اللهُ شُکرَهُم وَ کانَ لِغَیرِهِ وُدُّهُم فَاِن زَلَّت بِهِ النّعلُ یَوماً فاحتاجَ الی مَعُونَتِهِم فَشرُّ خَلیلٍ وَ الامُ خَدینٍ:

« آیا به من دستور می دهید به کسانی که تحت فرمانروایی من هستند ستم کنم تا یارانی گرد آورم ، به خدا سوگند تا دنیا وجود دارد و تا ستاره ای دنبال ستاره دیگر حرکت می کند این کار را نخواهم کرد ، اگر مال از آن خودم بود ، آن را بطور مساوی تقسیم می کردم ، چه رسد به اینکه مال ، مال خداست.»

«آگاه باشید که بخشیدن مال در جای ناروا بریز و بپاش و بیهوده نمودن آن است و این گونه بخشش بخشنده را در دنیا بالا می برد ، ولی در روز رستاخیز به پایین می کشاند و در پیش مردم او را محترم می کند ولی در پیش خدا خوار می گرداند ، و کسی مال خود را در جای نادرست و نزد نااهلان نگذاشت مگر آنکه خداوند ، شکر آن مال را بر او حرام کرد».

«این بخشش های نابجا و ناروا ، در دل مردم دوستی می آفریند اما اگر روزی پیش آمد بدی برای او رخ داد و به یاری آنها نیازمند شد، آنها بدترین و سرزنش کننده ترین یار و دوست خواهند بود.»

از جمله مطالبی که حاکی از عدالت دقیق علی علیه السلام و نحوه تقسیم بیت المال بر اساس مساوات از ناحیه آن حضرت است، داستان « آهن گداخته » با برادرش عقیل است که در کلام ۲۲۴ نهج البلاغه آمده است: به خدا سوگند اگر روی خارهای سعدان شب را به روز بیاورم یا مرا در غل های آهنین بسته باشند ، نزد من بهتر از آن است که خدا و پیامبرش را در روز واپسین ملاقات کنم ، در حالی که به کسی از بندگان خدا ستم کرده و چیزی از ثروت زود گذر دنیا را برای خود غضب کرده باشم .

«چگونه بر کسی ستم کنم برای بدنی که به سرعت به سوی کهنگی و فرسودگی می رود ، و برای مدت طولاتی زیر خاک می ماند ، به خدا سوگند ( برادرم ) عقیل را دیدم که در زیر چنگال بی چیزی دست و پا می زد تا آن جا از من خواست از گندمی که از حقوق شما است به او ببخشم ، در حالی که فرزندان او را از شدت فقر ، پریشان احوال ، و غبار آلود دیدم گویا صورتشان با نیل سیاه شده است ، عقیل چند بار رفت و آمد ، و مکرر در هر بار با حالت رقت آور خواسته اش را بازگو کرد، من حرف های او را گوش می دادم، او گمان کرد که من دینم را می فروشم و از خواسته او اطاعت می کنم و از شیوه خود دست بر می دارم . در این موقع آهنی را داغ کردم و سپس آن را به بدن او نزدیک نمودم تا از آن درسی بگیرد ، او پس از احساس درد حرارت آهن، ناله ای همانند ناله بیماران کشید و نزدیک بود از حرارت آهن تفتیده بسوزد، گفتم ای عقیل ! ایا از آتشی که انسان برای بازی خود آن را گداخته ناله می کنی ولی مرا به سوی آتشی می کشی که خداوند جبار آن را از خشم خود افروخته است ، تو از آزار کوتاه ناله می کشی و من از آتش افروخته جهنم ناله نکشم؟»

نوشته شده توسط البرزگلستان در سه شنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۴:۳۰ ب.ظ

دیدگاه