کدخبر:55626
البرز گلسان/عشق از نگاه جبران خلیل جبران
پیامبر سر برآورد
و نگاهی به مردم انداخت
و سکوت و آرامش مردم رافرا گرفته بود.
سپس با صدایی ژرف و رسا گفت:
هرزمان که عشق اشارتی به شما کرد
در پی او بشتابید،
هر چند راه اوسخت و ناهموار باشد.
و هر زمان بالهای عشق شما را در بر گرفت خود را به او بسپارید، هر چند که تیغهای پنهان در بال و پرش ممکن است شما را مجروح کند.
و هر زمان که عشق با شما سخن گوید او را باور کنید،
هر چند دعوت او رویاهای شما راچون باد مغرب در هم کوبد و باغ شما را خزان کند.
زیرا عشق چنانکه شما را تاج بر سر مینهد به صلیب نیز میکشد.
و چنانکه شما را میرویاند شاخ و برگ شما را هرس میکند.
و چنانکه تا بلندای درخت وجودتان بالا میرود و ظریف ترین شاخههای شما را که در آفتاب میرقصند نوازش میکند .
همچنین تا عمیق ترین ریشههای شما پایین میرود و آنها را که به زمین چسبیده اند تکان میدهد.
عشق شما را چون خوشههای گندم دسته میکند.
آنگاه شما را به خرمن کوب از پرده ی خوشه بیرون میآورد.
و سپس به غربال باد دانه را از کاه میرهاند.
و به گردش آسیاب میسپارد تا آرد سپید از آن بیرون آید.
سپس شما را خمیر میکند تا نرم و انعطاف پذیر شوید.
و بعد از آن شما را بر آتش مینهد تا برای ضیافت مقدس خداوند نان مقدس شوید.
عشق با شما چنین رفتارها میکند
تا به اسرار قلب خود معرفت یابید و بدین معرفت با قلب زندگی پیوند کنید و جزیی از آن شوید.
اما اگر از ترس بلا و آزمون، تنها طالب آرامش و لذتهای عشق باشید،
خوشتر آنکه عریانی خود بپوشانید.
و از دم تیغ خرمن کوب عشق بگریزید به دنیایی که از گردش فصلها در آن نشانی نیست.
جایی که شما میخندید اما تمامیخنده ی خود را بر لب نمیآورید. و میگریید اما تمامیاشکهای خود را فرو نمیریزید.
عشق هدیه ای نمیدهد مگر از گوهر ذات خویش. و هدیه ای نمیپذیرد مگر از گوهر ذات خویش.
عشق نه مالک است و نه مملوک.
زیرا عشق برای عشق کافی است.
وقتی که عاشق میشوید مگویید: خداوند در قلب من است.
بلکه بگویید من در قلب خداوند جای دارم.
و گمان مکنید که زمام عشق در دست شماست بلکه این عشق است که اگر شما را شایسته بیند حرکت شما را هدایت میکند.
عشق را هیچ آرزو نیست مگر آنکه به ذات خویش در رسد.
اما اگر شما عاشقید و آرزویی میجویید، آرزو کنید که ذوب شوید و همچون جویباری باشید که با شتاب میرود و برای شب آواز میخواند.
https://alborzegolestan.ir/?p=55626