کدخبر/۶۱۰۴۲
البرزگلستان/انقلاب اسلامی ایران بر خلاف بسیاری از انقلاب ها که در بستر تحولات اقتصادی وسیاسی صورت میپذیرد انقلابی است با پایههای فرهنگی در زیر چتر خواستههای مذهبی و اخلاقی و از این رو میتوان هویت این انقلاب را هویتی فرهنگی نامید و بدیهی است در چنین شرایطی می بایست رسیدن به هر مقصدی در حوزه های مختلف سیاسی،اقتصادی،تجاری و سایر مقاصد الزاماً از مسیر فرهنگ عبور کند و در این راه،برنامه ریزی و اجرای فعالیتهای هدفمند فرهنگی جز لاینفک رسیدن به مقصد می باشد.
اما آنچه پیش آمده این است که علیرغم وجود حدود ۳۰ سازمان و نهاد دولتی و حکومتی که به طور مستقیم وظایف و رسالت فرهنگی دارند در عمل فعالیتهای فرهنگی به جای این که مجموعهای از اعمال فرهنگی منسجم و منجر به نتایج مطلوب پیشبینی شده در اهداف آن باشد به مجموعهای از اداها و اطوار فرهنگی تبدیل شده که یکسری رویدادهای سطحی را در بر می گیرد بدون اینکه نتایج حاصل از انجام آن فعالیت مورد واکاوی و تحلیل علمی قرار گیرد به عبارت دیگر،همانند بسیاری از امور که در آن کمیت مورد نظر است متاسفانه در اجرای برنامه های فرهنگی نیز اغلب کارها به لحاظ کمّی و مقدار آن سنجیده میشوند و نه به لحاظ کیفی و میزان تاثیرگذاری آن در راستای اهداف مطلوب.
در خصوص چالشهای عدم حصول نتیجه مطلوب در این امر، موارد مهمی را می توان دخیل دانست که از آن جمله می شود به مواردی همچون: ۱.عدم وجود استراتژی مشخص در بسیاری از فعالیت های فرهنگی۲. نداشتن دانش کافی مدیران رده های تصمیم گیری حوزه های مختلف از ماهیت اعمال فرهنگی و توقع زودبازدهی ملموس و کوتاهمدت از فعالیتهای فرهنگی ۳. اعمال سلیقههای شخصی مدیران و افراد تصمیمگیر که در برخی موارد مغایر با استراتژی های کلان و برنامهریزیهای فرهنگی میباشد ۴. تاثیر گذاری غیر قابل انکار رویکردهای جناحی و سیاسی در برنامههای فرهنگی ۵. محدود شدن بهرهمندی از ظرفیت افراد متخصص در حوزه فرهنگ و هنر که گاه این سیاست به ورود افراد غیر متخصص در حوزه فرهنگ برای انجام اعمال فرهنگی می انجامد ۶. عدم توجه به تغییرات و تحولات اجتماعی در برنامه ریزی های فرهنگی که موجب هدر رفت منابع در تاثیرگذاری اعمال فرهنگی میشود ۷. تاثیر منفی شبکه های اجتماعی و تکنولوژی نوین ارتباطی در ارزشمند قلمداد شدن و انتشار گسترده اطوار نمایشی گونه فرهنگی در سطح جامعه و منزوی شدن اعمال عمیق و موثر فرهنگی ۸. توجه نکردن به سلیقه ها و علاقه جامعه هدف که باعث انتخاب زبان نادرست در انتقال مفاهیم فرهنگی است ۹. عدم استفاده از ظرفیت مشارکت جامعه هدف اعمال فرهنگی در تدوین برنامه ها ۱۰. نگاه مصرفی و غیرضروری به اعمال فرهنگی از طرف سیاستگذاران و برنامهریزان (علیرغم ادعاهای ظاهری آنان) که نتیجه این امر به انجام اطوار فرهنگی به منظور رفع تکلیف و تکمیل داده های آماری در مجموعه فعالیت ها و عملکردهای دورهای میانجامد ۱۱. خلا وجود یک نهاد یا سازمان هماهنگ کننده اعمال فرهنگی که باعث فعالیت موازی نهادهای فرهنگی شده است به نحوی که ارتباط مطلوب علمی و منطقی میان فعالیت آنها وجود ندارد و به عبارت دیگر این سازمانها تکمیلکننده چرخه یک استراتژی کلان فرهنگی نمی باشند.
دلایل مذکور را میتوان به عنوان بخشی از علل تبدیل اعمال عمیق فرهنگی به اطوار سطحی فرهنگی دانست و امید است تصمیمگیران و سیاستگذاران فرهنگی جامعه با توجه به چالشهای پیش رو زمینه را برای برنامهریزی و اجرای صحیح و هدفمند اعمال فرهنگی فراهم نمایند.
صمد قربان نژاد
دیماه ۱۴۰۰
انتهای پیام
https://alborzegolestan.ir/?p=61042