زن ترکمنی بیش از ۴۰ سال به تنهایی ازدو فرزند معلول خودکه دست وپاندارندنگهداری می کند

به گزارش گروه خبر البرز گلستان به نقل از ساحل گمیشان ، در شرایطی که بسیاری از خانواده ها حتی یک معلول و سالمند را نمی توانند نگهداری کنند یا نمی خواهند یا هرچیز دیگر و به مراکز بهزیستی و سالمندان می سپارند، شیر زن ترکمن در روستای چارقلی بیش از ۴۰ سال است که به تنهایی از دو فرزند معلول خود که هردو دست و پا ندارند و برای انجام همه امورات خود صد درصد وابسته هستند نگهداری می کند

خانم ترکی خودش می گوید ۶۵ سال دارد ولی به خاطر سالها پرستاری از دو فرزند معلول شدید جسمی حرکتی کاملا خمیده و شکسته شده است و سنش خیلی بیشتر از این حرفها نشان می دهد و حالا ۱۰ سالی است که به شدت از کمر درد رنج می برد و دیگر قادر به انجام کارهای فرزندان خود نیست.

ترکی ۴ پسر و دو دختر دارد که رابعه ترکی متولد ۱۳۵۳ و ابوذر ترکب متولد ۱۳۶۸ هر دو از معلولیت شدید رنج می برند و حالا ۱۰ سال است که خواهر ۳۳ ساله آن ها به تنهایی بار این همه زحمت را به دوش می کشد.

مادری پیر و دو خواهر و برادر معلول و یک دنیا کمبود امکانات و پدر بزرگ ۹۰ ساله آلزایمری که او هم حالا یکی دو سالی هست که کاملا زمینگیر شده و نیاز به مراقبت دارد.

این خواهر فداکار می گوید : ۱۰ ساله پیش وقتی قرار بود ازدواج کنم با همسرم که پسرعمه ام است شرط کردم تنها به این شرط حاضر به ازدواج هستم که هر روز از خواهر و برادرم مراقبت کنم و او پذیرفت و حالا هر روز صبح زود به خانه پدرم می آیم و تا شب از دو خواهر و برادرم و پدربزرگم مراقبت می کنم و هرشب خسته و در حالی که هنوز می دانم به من نیاز دارند، به خانه باز می گردم.

مادرم هیچ درآمدی ندارد / حتی بیمه هم نیست / ما حتی توان خرید پوشک برای این سه نفر را نداریم / حتی حق پرستاری هم به ما نمی دهند/اگر درآمدی داشتم می توانستم بهتر به آنها رسیدگی کنم

و اما بشنوید از قصه پر غصه غفلت مسئولین و خیرین در کشوری مسلمان و نوع دوست

ترکی ادامه داد: پدرم کارگر و بی سواد بود و تحت پوشش هیچ بیمه ای هم نبود و تقریبا یک سال و نیم گذشته به رحمت خدا رفت ما را تنها گذاشت و از آن به بعد بود که پدریزرگم هم که با ما زندگی می کند آلزایمر گرفت و روز به روز حالش بدتر شد تا امروز که کاملا زمینگیر شده است.

دو برادرم که ازدواج کرده اند چوپانی و کارگری می کنند و در مخارج به مادرم کمک می کنند، البته چون خودشان هم صاحب زن و فرزند هستند و درآمد چندانی هم ندارند نمی توانند کمک زیادی به مادرم کنند.

من به تنهایی کارهای تمیز کردن این سه نفر را انجام می دهم با همان روشهای سخت قدیم چون هزینه خرید پوشک را نداریم.

گوشه حیاط فضایی را برای حمام رابعه و ابوذر درست کرده ایم و با آفتابه به سختی حمامشان می کنم.

می گویند حق پرستاری فقط به قطع نخاعی ها تعلق می گیرد، خواهر و برادر من که کامل بی حرکتند و از قطع نخاعی ها هم زندگی سخت تری دارند.

فقط دو بسته پوشک، یک ویلچر و یک تشک برقی همه چیزی است که مسئولین در طی این چهل سال به این مادر رنج کشیده کمک کرده اند.

00IMG_۲۰۱۵۱۱۰۹_۰۹۳۳۰۹.jpg00

چوپانی کر رییس اداره بهزیستی شهرستان گمیشان، در مورد این همه مشکلات و عدم رسیدگی ها به خانواده ترکی می گوید: در مدت کوتاه خدمت من به عنوان سرپرست بهزیستی گمیشان این خانواده به مرکز بهزیستی مراجعه نداشتند و من از طریق مردم از وجود خانواده ترکی اطلاع پیدا کردم و بلافاصله در هفته گذشته به دیدن آنها رفتم و یک تشک برقی و یک دستگاه ویلچر و لوازم حمام به آنها اهدا کردم.

چوپانی کر در مورد حق پرستاری برای این خواهرگرامی گفت: طبق قانون حق پرستاری و پوشک تنها برای پرستاران معلولین ضایعه نخاعی در نظر گرفته می شود هر چند این دو معلول وضعیت به مراتب سخت تری از ضایعه های نخاعی دارند، پرونده این عزیزان را به پزشک مربوطه ارجاع دادم اگر ضایعه نخاعی از سوی پزشک تایید شود، حق پرستاری ماهانه صد هزار تومان برای نگهدای از هر معلول از سوی دولت پرداخت می شود.

خبر نگار: چرا این مادر فداکار و صبور فرزندانش را به مراکز بهزیستی و نگهداری معلولین نسپرد؟

خانم ترکی می گوید هرگز حاضر نیست فرزندانش را از خودش دور نگه دارد، او می گوید ابوذر و رابعه شادی زندگی ما هستند اگر یک روز نباشند خانه مان سوت و کور است.

خواهر این دو معلول هم می گوید رابعه و ابوذر هر دو از نظر ذهنی کاملا سالم هستند، رابعه که ۴۱ ساله دارد آرامتر است و کم حرف تر می باشد ولی ابوذر که در اوج جوانی هست خیلی حرف می زند همیشه می خندد و روحیه شادی دارد، ابوذر به فوتبال علاقه زیادی دارد و اسامی اکثر بازیکنان ملی و مهم دنیا را می داند.

ابوذر می گوید دلم تخت خواب می خواهد ، لب تاپ هم خیلی دوست دارد ولی دستمان خالی است اگر مسئولین حمایت مالی می کردند می توانستیم خیلی بهتر به عزیزانمان رسیدگی کنیم .

خواهری که پس از ۱۰ سال که از زندگی مشترکش می گذرد هر روز صبح زود به خانه پدری برمی گردد و به کار سخت و طاقت فرسای پرستاری از دو معلول شدید و یک پیرمرد زمینگیر را انجام می دهد تا وقتی که هوا کاملا تاریک می شود و بعد به خانه برمی گردد و دوباره فردا همان کارهای سخت و تکراری را از سر می گیرد…

بعضی وقتها شب ها هم که می خواهد به خانه یرگردد مادر پیرش از سر ناچاری از دخترش می خواهد باز هم بماند و او با چشمانی اشکبار یا عزیزانش خداحافظی می کند و… .

دریغ از حق پرستاری و کمترین حمایت مالی ..

 

نوشته شده توسط البرزگلستان در دوشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۹:۳۵ ب.ظ

دیدگاه