اشعار رسیده/ عیش مدام خواهی از خویشتن سفر کن / ازاحمدرضا احمدی “ناصح گلستانی”

کد خبر :۵۵۵۸۴

البرز گلسان گروه فرهنگ و ادب

اشعار ناصح گلستانی

عیش مدام خواهی از خویشتن سفر کن
دستت رسد عزیزا ! بر ناتوان نظر کن

مغرور علم خویشی؛ مامور امر نفسی
تا می توانی ای جان از نفس خود حذر کن

گم گشته ی معانی از خود خبر ندارد
در خلوت رفیقان گمگشته را خبر کن

خوردی فریب دنیا حال سحر نداری
بی اعتنا بدنیا یک شام را سحر کن

خون می خورم ز دست یاران بی بصیرت
یارب عنایتی بر یاران بی بصر کن

چون می کشم خجالت ز آه دل یتیمان
گویم بخود؛ ” ناصح ” از آهشان حذر کن

شعر مرا بسان اشعار “خواجه حافظ”
راه صفا چو جویی صبح سحر ز بر کن

احمدرضا احمدی
“ناصح گلستانی”
۱۴۰۰/۷/۱۲

 

نوشته شده توسط البرزگلستان در سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۹:۱۴ ب.ظ

دیدگاه