نمایشنامه صالح آسیابان،اولین نمایشنامه حماسی دفاع مقدس،کاری ازگروه تئاتر رادکرکوی ۴۰ساله شد

کدخبر:۵۵۳۰۱
 البرز گلستان/چندی پیش سالن اصلی تئاتر شهر،شاهد اجرائی بود که ویژگیهای بسیار برجسته و ممتاز آن ما را بر آن داشت که نقد هنری خود را به آن اختصاص دهیم.
صالح آسیابان اجرائی از گروه تاتر راد وابسته به اداره ارشاد اسلامی شهر کردکوی است که بر آن نظری خواهیم داشت.این نمایشنامه مدتها پیش نیز در جشنواره تئاتر تبریز دیپلم افتخار کسب کرده و برای شرکت در فستیوال هنری دهلی نو انتخاب گشته بود که البته گویا به علت عدم اختصاص برنامه ای جهت اجرای تئاتر در فستیوال، این مسئله منتفی شده است.
داستان نمایشنامه مربوط می شود به سرگذشت صالح آسیابانی که در یکی از روستاهای مرزی زندگی می کند.
او که در اثر بمباران بعثیان کافر زن و عروسش را از دست داده پسری در میدان جنگ دارد و نوه ای یادگار عروسش در کنار.
زندگی او به تلاش و کار است، کاری سنگین به وسعت سنگینی سنگ زبرین آسیا که خود باید آنرا بچرخاند و از یک طرف کار اهالی روستا را به انجام رساند و از طرف دیگرامرار معاش کند.آسیای او که با روستا فاصله کمی دارد در غربت واقع شده اما مدیار نوه صالح این غربت را در غیبت فرزند و شهادت زن و عروسش به حداقل رسانده.شیرین کاریهای او تفرج خاطری است برای صالح.خلاصه همدم اوست و یادگاری با ارزش.
در این میان صالح گاه به کنار جاده رفته و برای رزمندگان آب و نان تازه می برد.او بر این کار خود اصرار دارد چرا که به هر نحو میخواهد او هم در این مهم که جنگ تمامی اسلام علیه کفر است.سهمی داشته باشد و خاطره زن و عروسش را زنده نگه دارد.او می گوید: هرگاه مرغهای یادگاری خاتون تخم بگذارندبه کنار جاده می روم و آنها را به رزمندگان هدیه میکنم.
صالح گاه گداری هم به مرکز روستا برای خرید می رود.جوانان روستا هم که اینک بعنوان بسیجی مشغول دفاع از انقلاب و مرزها هستند در گوشه و کنار دیده می شوند.در یکی از این رفت و آمدهای صالح به مغازه ای در روستاست که عبده هم حضور دارد.
او که از ملاکین و ضد انقلابیون است یشتر وقت خود را در تضعیف روحیه مردم و شایعه سازی می گذراند. وهمین باعث میگردد که بین او و جوانان روستا همیشه شکراب باشد.
وقتی صالح در خرید است او با اشاره به قوت دشمن بعثی سعی دارد که روستا را در حال سقوط ترسیم کند.او از ورود ارتش بعث به حوالی روستا یاد کرده و با ایجاد دلهره در صالح باعث میشود که صالح با نگرانی و وحشت از تنهائی مدیار به آسیا برگردد.
چندی نمیگذرد که یک گروه کشتی عراقی که راه خویش را گم کرده اند بدون اینکه متوجه باشند وارد آسیای صالح می شوند.آنها ابتدا با یورش به ماحضری از او جهت یافتن راه کمک می خواهند و او با جواب ندادن بر زخم آنان نمک می پاشد.
در همین اثنا دو نفر از گشتیهای خودی به آسیا می آیند ولی از آنجا که بعثیان با در دست داشتن مدیار به عنوان برگ برنده به کنجی می خزند، صالح بدون اینکه صحبتی از ماوقع بکند آنها را دست به سر کرده و جان نوه اش را نجات می دهد.ضعف صالح در اینجا که در واقع بیشتر چاره جوئی است تا ضعف،مزدوران عراقی را به این فکر وا میدارد که با استفاده از همین نکته برای بازگشت به قرار گاه خودشان چاره جوئی کنند.
صالح نیز در این در این میان بیکار نیست .او در یک موقعیت مناسب نقشه فرار را برای مدیار از گوشه ای خارج کرده و خود را بدان مسلح می کند.
نگاههای صالح که خشم و نفرت و کینه یک مسلمان را تداعی می کند.عراقیها را به وحشت انداخته حرفهای او گیج کننده و طاقت فرساست.و در همین اثناست که ا با تبر بر آنان حمله ور شده با معدوم کردن آنان خود شهید می شود و مدیار ادامه دهنده راه او.
در صحنه پایانی نمایش است که صالح به همراه روستائیان نوای عشق سر می دهد و با سینه زنی همراه با حرکات زیبای نمایشی فریاد حسین حسین بلند میشود و خون حسین حرکت میشود و حرکت سوزاننده کاخ ظلم
در باب اجرای نمایشنامه صالح آسیابان مطلب را از شیوه آن آغاز می کنیم و برای آن که این آغاز دارای مایه ای در خور باشد به توضیح یک تکنیک هنری خواهیم پرداخت تا علاوه بر نقد این کار یک موضوع آموزشی را نیز در هنر مطرح کرده باشیم هر چند که این قلم فرسائیها از عهده ما بیرون است.
در کنار انواع و اقسام مکتبها و شیوه های اجرائی تئاتر، تئاتر حماسی جایگاه خاصی دارد چرا که اولا متعلق به دوران اخیر است و ثانیا انقلابی است در شیوه های اجرائی مکتب کلاسیک.
برتولد برشت نمایشنامه نویس، کارگردان و شاعرآلمانی پیشتاز این سبک هنری است.در توضیح این شیوه ژاک دزوشه یکی از بهترین مفسران آثار برشت می گوید:
تئاتر حماسی قهرمان عرضه نمی کند، درامی نمی آفریند،تئاتر حماسی تنها حکایت میکند ، به نقل تاریخ می پردازد ، شنونده آن تاریخ است و کارگردان آن نیز تاریخ است.از سوی دیگر یک نمایش حماسی به بسط و طرح یک عمل بزرگ واحد نمی پردازد بلکه اعمال کوچک و متعدد را به هم گره می زند تا از زوایای مختلف موقعیت خاصی را روشن کند.

همانگونه که از لابلای سطور این توضیح پیداست، این اندیشه یک تفکر مارکسیستی محض می باشد چرا که او میخواهد بگوید که انسانها ساخته و پرداخته حوادث و رویدادها و شرایط محیطی و تاریخ هستند لذا بر همین اساس است که برشت به جای کند و کار در عمق جوهرقهرمانان نمایشنامه هایش، جوهری که بوجود آورنده ایمان در تماشاگر خواهد بود، دست به استدلال و برهان زده و نتایجی را از آن استخراج می کند که الزاما همان نتایجی نیست که تماشاگر ممکن است به دست آورد.
به قول پیرامه توشار که از منتقدین معاصر فرانسه است ،برشت تعمدا به چنین روشی دست می زند تا ما را وادار به طرح سوال کند که موجب گسیختگی رابطه عاطفی تماشاگر و قهرمان نمایش می شود.
این کار که در واقع عنوان یک تفکیک در هنر تئاتر ثبت شده فاصله گذاری نام دارد و برای همین مقصود است که برشت از گروه همسرایان استفاده شایانی در نمایش می کند.
گروه همسرایان جمعی از بازیگران هستند که با بیان و یا آوای دسته جمعی مطلبی را از کنار سکوی نمایش برای تماشاگران مطرح می سازند و این گروه در تداتر باستان هم دیده می شدند منتها نه آنچنان که برشت بدانها نقش می داد.
گروه همسرایان در تئاترهای باستانی که بیشتر جنبه مذهبی داشته نیز داشت در واقع یک گروه هدایت کننده بودند که در کشف جوهر قهرمان نمایش تماشاگر ر ا یاری می کردند ولی گروه همسرایان برشت به تفسیرهایی می پردازد که نحصرا در جهت توضیح استنتاج های نویسنده نمایش است و این یعنی اینکه روابط عاطفی تماشاگر باید با صحنه بریده شود و مقصود تماشاگر باید به صحنه بریده شود و مقصود تاریخی و اجتماعی نویسنده القا گردد و می بینیم که اتفاقا برشت و همفکرانش در تبلیغ بسیاری از مبانی مارکسیستی از این شیوه استفاده کرده و می کنند.اما آیا این شیوه فی نفسه مضر است و مسموم؟یا اینکه استفاده ناصحیح از آن غلط است؟
بدیهی است که اگر این سبک و روش در جهت رشد ذهن تماشاگر جهت کشف و درک جوهر و حقیقت قهرمان نمایش باشد بخوبی می تواند زمینه اصلی یک تئاتر مکتبی و اسلامی گردد چرا که ما هیچ واهمه ای نداریم که فطرت و جوهر پاک یک انسان موحد را هر چه بیشتر به تماشاگر بنمایانیم و لذا گروه همسرایان می توانند نقش عظیمی را در این نهاد مهم به عهده بگیرند ولی آنها که می پندارند اگر نهاد یک قهرمان به تماشاگر نشان داده شود مخالف تئوریهای مارکسیستی آنها خواهد بود لذا با تفسیر و تعبیر گروه همسرایان سعی می کنند که این رابطه قطع شده و هدف خود را از زبان آنها مطرح سازند .اکنون با این توضیحات بر اجرای صالح آسیابان نظر می کنیم .
نمایش صالح آسیابان در واقع یک تئاتر حماسی است یعنی دقیقا شیوه اجرائی این کار ملهم از این سبک است هر چند که محتوای غنی و پربار و اسلامی متن چیزی نیست که بخواهیم بدان کم بها بدهیم.وحتی بکار گیری این شیوه را هم در اجرای کار اشکال نمی دانیم اما آنچه ایراد و اشکال است همان بکارگیری غلط گروه همسرایان در این کار است.
در تاتر صالح آسیابان همسرایان همان نقش همسرایان برشت را ایفا می کنند در حالیکه غنای متن این اجازه می داد که اگر از همسرایان هم استفاده می کنیم به طرز صحیح و درست آن استفاده شود.
برای نمونه وقتی صالح و نوه اش در بند چهار عراقی هستند می بینیم صالح ضعف زیادی در برخورد با بعثیان از خود نشان می دهد در حالیکه همسرایان ما را به جهتی سوق می دهند که گویا صالح در فکر چاره جوئی است.شاید واقعا صالح در فکر چاره جوئی بوده باشد اما این را تماشاگر بدون همسرایان استنتاج نمی کند ولی می بینیم بهمان سبک برهانها و استدلالها و نتیجه گیریهای برشت جدا از عواطف حاکم بین صالح و تماشاگر می خواهند این نتیجه را ارائه کنند که صالح در فکر چاره جوئی است.
درست است که شخصیت صالح ،شخصیت یک مسلمان مقاوم است که همسرایان حق پیدا می کنند بگویند: چه کس می تواند دستهای صالح را از حرکت باز دارد؟اگر یابوی صالح را کشتند ، اگر زن و عروسش را شهید کردند ، اما اراده صالح پابرجاست .اراده صالح اراده یک ملت است .اراده خداست.اما همین صالح بدون اینکه خود بتواند تماشاگر را اقناع کند که در فکر چاره جوئی است به همسرایان نیاز پیدا می کند
چرا که وقتی ایوب در اثنای درگیری های پایانی صالح و عراقیها به صحنه می آید و از شهادت اسحاق خبر می دهد.در حالیکه عراقیها مدیار را نیز همراه خود به پستوئی برده اند که در صورت لو دادن آنها او را بکشند. در همین حال می بینیم که برخورد صالح با ایوب چقدر از موضع ضعف و ترس است.
وقتی ایوب می پرسد مدیار کجاست؟صالح می گوید: هنوز از ده برنگشته.چرا که بیم آن دارد که اگر به ایوب چیزی بگوید عراقیها مریار را بکشند.

در همین جاست که همسرایان نیز که خود باید هادی باشند از صالح می پرسند که چه می کنی؟ او می گوید که در فکر چاره جوئی هستم و تازه اینجا می فهمیم که صالح در فکر چاره جوئی بوده و برخورد های او هم از موضع ترس نبوده است و البته که باید اینچنین می بود، هویت صالح هویتی مقاوم بود ولیکن بهر حال در متن و اجرا یک نقص فنی در کار ایجاد بود که آنهم بخاطر استفاده ناصحیح از همسرایان بود.
قابل توضیح است که البته این نقص در همه جا دیده نشد ولی از آنجا که قوت هنری کار در سطح بالائی قرار داشت این را نیز مطرح کردیم تا انشالله گامی در جهت بهتر شدن و یکدست شدن آن برداشته باشیم.
گفتیم که این کار از (( تاتر حماسی )) تاثیر گرفته بود لذا در این مورد مطلب دیگری را نیز مطرح می کنیم که امیدواریم مفید باشد. (( برشت )) معتقد است که از هر چه بر صجنه یاد می شود باید نشان داده شود که البته چون (( برشت )) اینحرف را گفته دلیل بر بدی آن نیست و شاید در بسیاری از مواقع این موضوع برای تماشاگر جالب هم باشد اما در نمایشنامه (( صالح آسیابان )) این موضوع هم در اجرای یکی دو طرح چندان جالب بنظر نمی رسد و حداقل این است که خیلی گیرا نیست و مصنوعی جلوه می کند. مثلاً وقتی صالح با عراقیها (( یک و دو)) می کند و با نگاه تند خود بر جان آنها ترس می اندازد و سینه خود را آماج گلوله آنها می کند ، سرگرد عراقی میگوید : ((من شبیه این را خیلی در جبهه دیده ام.دسته،دسته از افرادی را دیده ام که بدون هیچ ترسی به جلو می تاخته اند.))و همراه با این صحبتهاست که اجرای آنهم در کنار سکوی نمایش دیده می شود که مصنوعی است و به هیچ وجه نمیتواند عظمت حقیقی این واقعه را که در جبهه ها اتفاق می افتد به نمایش گذارد و بدیهی است که وقتی اجرای یک واقعیت ناقص بود،تماشاگر فکر می کند که در جبهه ها هم به همین آبکی ها فرزندان راستین انقلاب اسلامی به استقبال توپ و تانک می روند و اثرات منفی بر جای می گذارد.
وقتی ما نیایش شبانه رزمندگان را تصویر نکرده ایم،چگونه میتوانیم درون خالص آنها را چنین نمایش دهیم؟ چگونه میتوانیم سبقت آنان را در میدان رزم در استقبال از شهادت به طور کامل بیان کنیم؟
از تمامی اینها که بگذریم ، صالح آسیابان کار استخوان داری است که پویائی تاتر شهرستانها را با همه فقر امکانات نوید می دهد.
کدامیک از گروههای تئاتری مرکز نشین تا به حال چنین کاری را ارائه کرده اند؟ هم از نظر محتوا و هم از نظر اجرا که در واقع چندان از هم قابل تفکیک هم نیستند آنچه که باید مطرح شده است.
در آرزوی کاری که ارتباط با جنگ اسلام علیه کفر داشته باشد و محصول جمعی مسلمان و مومن باشد شعله ور بودیم که صالح آسیابان را بر صحنه یافتیم .هر چند که بعضی ها بر((ننه خضیره)) دل بسته اند و فکر می کنند که این نوع تئاترها که فکر خاصی در پشت آن کمین کرده، دوای درد ما خواهد بود.
صالح آسیابان کار با ارزشی است که باید مسئولین هنری کشور را به خود آورد که کمی هکم به گروههای تئاتری شهرستانها توجه کنند چرا که آنها درد انقلاب اسلامی را دارند و این که ما می بینیم صالح آسیابان چنین بر صحنه می آید و خود نمایی می کند دلیل بر همین موضوع است.
چقدر نوشتیم که هنر امروز ما بخصوص تئاتر باید در خدمت اسلام و انقلاب و توده های میلیونی حزب الله باشد ولی کدام گروه هنری در تهران به این مهم پرداخت؟
بعد از ۲ سال از رزم کفر ستیزان اسلام علیه کفار بعثی اولین کاری است که خلوص رادر آن می توان دید. می توان دید که واقعا تک ، تک ، بازیگران به آنچه به صحنه آورده اند واقعا اعتقاد دارند و این برای ما مهم است. در حالیکه تاتر به عنوان شغل و محل امرار معاش همان می شود که در نهایت خیلی متعهد می باشیم مثلاً (( لومومبا )) یا (( ننه خضیر )) را برای صحنه می آوریم. این امید را هم داریم که انشاء الله مسئولین هنری سیمای جمهوری اسلامی ایران در پخش اینگونه تئاترها جدیت بیشتری از خود نشان دهند.
بد نیست این نکته را هم به عنوان آخرین کلام مطرح کنیم و بدین نوشتار خاتمه دهیم. بازیها در این کار خوب و جا افتاده است که خود حاکی از تمرین مرتب این گروه دارد.
به جاست که این برادران در تشکل خود سعی و کوشش لازم مبذول دارند چرا که به تجربه ثابت شده که هر چند یکبار جرقه ای در شهرستانها زده می شود و بعد از یک کار خوب دیگر از آنها نه خبری و نه اثری می ماند امید که چنین نشود و البته به جاست که اداره ارشاد اسلامی کردکوی هم نقش خویش را فراموش نکند.
بازی فرج الله زاهدی راد در نقش صالح و محمد رضا کیا در نقش مدیار و داوود سعیدی در نقش سرگرد عراقی از گفتنی هاست هرچند که همه خوب بودند.
حضور کارگردان در این نمایش به خوبی احساس میشود،پختگی حرکات تئاتری و نمایشی در این کار نشانه این حضور است. -علی منتظری-

/ انتهای مطلب

نوشته شده توسط البرزگلستان در یکشنبه, ۰۴ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۶:۰۳ ب.ظ

دیدگاه