سه شعر از استاد شفیعی کدکنی
کدخبر۴۵۰۸۵
بحش فرهنگ و ادب البرز گلستان محمدرضا شفیعی کدکنی که بیشتر به عنوان پژوهشگر، منتقد و استاد زبان و ادبیات فارسی معروف است، یکی از چهرههای مطرح شعر معاصر ایران به شمار میرود که از دهه ۵۰ به جرگه شاعران پیوست و یکی از شاخصترین چهرههای شعر معاصر ایران زمین به شمار میرود.
بار امانت
آن صداها به کجا رفت
صداهای بلند
گریهها قهقهها
آن امانتها را
آسمان آیا پس خواهد داد؟
پس چرا حافظ گفت
آسمان بار امانت نتوانست کشید
نعره های حلاج
بر سر چوبه ی دار
به کجا رفت کجا؟
به کجا می رود آه
چهچه گنجشک بر ساقهی باد
آسمان آیا
این امانتها را
باز پس خواهد داد؟
سفرنامه
از یادها برهنه و در بادها دوان
همپای و پویه نفس گرم آهوان
می کوچم از رهایی در چشم کوچه ای
کانجا سراچه ها همه لبریز هجرت اند
و آواز را به خاک فرو رفته زانوان
خاموش مانده بودم یک چند
زیرا
از خشم
در شعرهای من
دندان واژه ها
به هم افشرده می شد
آه
ناگاه
ترکید بغض تندر
در صبر ابرها
پاشید خون صاعقه
بر سبزه ی جوان
جایی که نان گرسنه شد و آب تشنه زیست
شمشیر در نخاع سحرگه نهاده اند
در جاده های صبحدم
این جمع جادوان
●●
در لحظه ای که کج شد فریاد ها
همه
در زیر ثقل شب
ناگاه
برگ لاله برون آمد از محاق
آن گاه
دیدم
مشتی طلوع کامل بر آبها روان
زندگینامهی شقایق
زندگی نامه ی شقایق چیست ؟
رایت خون به دوش وقت سحر
نغمه ای عاشقانه بر لب باد
زندگی را سپرده در ره عشق
به کف باد و هرچه باداباد
نوشته شده توسط البرزگلستان در یکشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۳:۵۷ ب.ظ