- البرز گلستان - http://alborzegolestan.ir -

شهید امین الله طیبی(استان گلستان / کردکوی) شهیدی که الگوی آزادگی و مردانگی اش حسین (ع) بود

شهید امین الله طیبی فرزند میرزا بابا در سال ۱۳۳۸/۸/۶ در محله ولاغوز شهر کردکوی به دنیا آمد، در مدرسه نظامی کردکوی دوران ابتدایی خود را سپری کرد، وی در همان کودکی کاملا مقید به نماز و روزه بود.

زندگی نامه شهید:
شهید امین الله طیبی فرزند میرزا بابا در سال ۱۳۳۸/۸/۶ در محله ولاغوز شهر کردکوی به دنیا آمد.
در مدرسه نظامی کردکوی دوران ابتدایی خود را سپری کرد، وی در همان کودکی کاملا مقید به نماز و روزه بود.
در کارهای کشاورزی به پدر بزرگواشان کمک می کردند حتی در ماه مبارک رمضان که در گرمای طاقت فرسای فصل تابستان بود بعد از سحر همراه با پدرشان در زمین کشاورزی مشغول کار می شدند.
دوران راهنمایی را در مدرسه اندیشه سابق شهر کردکوی به اتمام رساندند و دوران دبیرستان را در هنرستانی در شهر گرگان به کسب علم و دانش پرداختند.
سال سوم دبیرستان بودند که مصادف شد با انقلاب اسلامی، در جریان مبارزات مردمی شرکت نمودند.
سال چهارم دبیرستان بودند که مصادف شد با آغاز جنگ تحمیلی که در تاریخ ۱۳۵۹/۷/۱ با پوشیدن لباس مقدس پاسداری وارد میدان جنگ شدند.
ایشان مسئولیت تعاون را در سپاه پاسداران به عهده داشتند به عبارتی هر عملیاتی که انجام می شد به دنبال تعداد شهدا و مفقودین بودند و خبر شهادت را به خانواده شهدا می رساندن و تشییع پیکر شهدا را با شکوه زیاد در شهر برگزار می کردند.
داستان شهادت :
در ساعت ۹ شب ۱۳۶۵/۱۰/۲۰ پیامی توسط مسئول شب سپاه پاسداران به دست شهید بزرگوار رسید.
محتوای پیام این بود که ایشان برای انجام مأموریتی سریعا خود را در روز یکشنبه ۱۳۶۵/۱۰/۲۱ به ساری برساند و از آنجا عازم اهواز شود این آخرین اعزام ایشان بود که از اهواز به کربلای ایران منتقل شدند و پس از انجام مأموریت، سحرگاه ۱۳۶۵/۱۰/۲۴ در سنگر خود مورد اصابت گلوله توپ قرار گرفتند و به آرزوی خود یعنی « شهادت» رسیدند.

قسمتی ازوصیت نامه شهید:

بسم الله الرحمن الرحیم

ربنا افرغ علینا صبراً …

با سلام و درود بیکران به پیشگاه امام زمان (عج) و نائب بر حقش امام امت خمینی بت شکن و درود بیکران به روان پاک شهدا از صدر اسلام تاکنون به خصوص شهدای جنگ تحمیلی، سلام ما به اسرای در بند و رزمندگان کفرستیز… (چون حقیر دو روز بعد از عملیات پیروزمند کربلای ۵ عازم جنوب هستم مطالبی را لازم دانستم یاد آور شوم:اولا اینکه خدا را شاکرم که در عصر و دورانی زندگی می کنم که در نظام جمهوری اسلامی، مقلد امام خمینی و شیعه دوازده امامی هستم و جنگی را که دشمنان اسلام به ما تحمیل کردند توسط عراق، این جنگ را مثل امام عزیز جنگ اسلام و کفر می دانم، جنگ ظالم و مظلوم، جنگ حسین و یزید می دانم و عاشقانه راهم را انتخاب کردم و از روی آگاهی در تاریخ ۱۳۵۹/۷/۱ لباس مقدس پاسداری را بر تن کردم.با خدا و امام و شهدای عزیز پیمان بستم که تا آخرین نفس از آرمانم (اسلام) دفاع کنم تا سر حد جان؛ با همان لباس سبز مقدس سپاهی داماد شدم و آرزو کردم اگر خداوند می خواهد مرا روزی ببرد، مرگ سرخ را نصیبم کند به طوری که با لباس سبزم در خونم بغلطم.

Picture 2سردار شهید طیبی

عزیزان من! از این کارم تعجب نکنید چرا که مولایم حسین است، درس آزادگی و مردانگی زیستن را از او آموختم من چگونه به خود اجازه بدهم راحت بخوابم در صورتی که این بعثیان کافر، به دین و نوامیسمان حمله کردند و تجاوز کردند، مردم و بی دفاع را قلع و قمع نمودند، آیا سکوت جایز است ؟عزیزان من! همیشه پیرو اسلام و امام (ولایت فقیه ) باشید گوش به حرف یاوه گویان ندهید مواظب دشمنان مخصوصا کفار و منافقین باشید دل اماممان را بیشتر منافقین بدرد آوردند.سیزده آیه سوره بقره را که مشخصات مومنان، کفار، منافقان در آن نوشته شده است بدرستی بخوانید، هر کس که مرا دوست دارد بداند که من در اسلام و امام ذوب شدم.همسرم ! هرچند من در دوران زندگیم همسر خوبی برای شما نبودم ولی چه کنم که روزگار کار را به جایی رسانده که باید از تو جدا شوم .

0 [2]
0 [2]