دوم فروردین روز شعبده بازان ایران/ بهروز کریمی پدر شعبده بازی ایران در آرزوی جادوگری

البرز گلستان/بهروز کریمی در سال ۱۳۳۴  خورشیدی  در شهر آبادان متولد شد . او از کودکی شعبده بازی را بطور خود جوش و بدون مربی آموخت و نخستین اجرای خود را در سن ۸ سالگی در زادگاهش آبادان به نمایش گذاشت بهروز همواره همکلاسی هایش را متحیر و سرگرم میکرد بطوری که همه او را بهروز جادو صدا میزدند بهروز مهارت‌هایش را در تردستی به سرعت توسعه داد و رسماً به عنوان جوان‌ترین شعبده باز ایران شروع به کار کرد او در سن ۱۴ سالگی راهی کشور کویت شد و برای اولین بار در یک سیرک بزرگ شروع به اجرای برنامه نمود و اسم هنری « پریستو » ‘Pristo’ را برای خود برگزید و چون میخواست این اسم برایش ماندگار باقی بماند در همان سالها آرزو کرد که پس از ازدواج خدا به او دو تا دختر به نام های « پرستو » و « پریسا » بدهد تا از تلفیق این دو اسم نام پریستو جاودانه باقی بماند و همین طور نیز شد و از این بابت خوشحال است .

بهروز دوست دارد همواره در برنامه های متنوع تلویزیونی و نشریات معتبر بطور رایگان به علاقمندان شعبده بازی آموزش دهد . وی پس از سالها تجربه اکنون بدون لوازم و ابزار به روی صحنه های نمایش ظاهر می شود و تماشاچیانش را متحیر و شاد می کند ضمناً او تنها شعبده بازی است که در برنامه های رادیویی برای شنوندگان بخصوص نابینایان شعبده بازی اجرا می کند . از محبوبترین نمایش‌های او در تلویزیون ایفای نقش نهان و آشکار در سریال هوشیار و بیدار بود. از تردستی های دیگراو می توان به نمایش ، رانندگی با چشمان بسته در اتوبان تهران ـ کرج و متوقف نمودن نبض خود در بیمارستان امیر اعلم تهران اشاره نمود .

رفتن به محل کار پدر شعبده‌بازی ایران که ۵۰سالی می‌شود زندگی‌اش با شعبده عجین شده خالی از ماجراهای عجیب و غریب نیست؛ ماجراهایی همچون مواجه شدن با یک میخ ۱۵ سانتیمتری چدنی و محکم که هر چه تلاش می‌کنیم تا از دل آن حقه و تردستی‌ای را بیرون بکشیم قادر نیستیم و میخ تا انتها در بینی مرد شعبده‌باز جا می‌گیرد، البته از عکاس شوک هم می‌خواهد میخ را بدون کوچک‌ترین دردی در بینی‌اش جای دهد که آقای عکاس فرار را بر قرار ترجیح می‌دهد. اینجا ماجراهایی رخ می‌دهد که ذهن را به بازی می‌گیرد. حرکت نرم دستان مرد شعبده‌باز که برگه‌ها را چنان در میان انگشتان می‌چرخاند که نگاه عقب می‌ماند و تلاش برای کشف راز این کار بی‌فایده است…
البته این بازی‌ها از هر شعبده‌بازی بر می‌آید و اگر نتواند این‌کارهای ابتدایی را هم انجام دهد دیگر نامش شعبده‌باز نیست، اما شعبده‌بازی که به سراغش رفتیم آنقدر متنفاوت است که در فستیوال بین‌المللی شعبده بازان در سال ۱۹۹۱ رتبه دوم جهان را کسب کرد و کشورهای امریکا، انگلیس و فرانسه به او دکترای افتخاری شعبده‌بازی داده‌اند. همچنین دانشگاه تهران به وی دکترای افتخاری سرگرمی را اعطا کرده است و آقای شعبده‌باز با آن که تا کلاس ششم ابتدایی بیشتر درس نخوانده اما چهار دکترا دارد و به گفته خودش این هم یک نوع شعبده است، نیست؟
بهروز کریمی  می‌گوید همیشه آرزو داشت دو دختر داشته باشد و اسمشان را پرستو و پریسا بگذارد و این لقب تلفیقی از همین دو اسم است.
پریستو، مردی است که دو بار با چشمان بسته مسیری طولانی را رانندگی کرده و با متوقف کردن حرکت نبض خود در مقابل پزشکان و دستگاه‌های پزشکی، آنها را هم غافلگیر می‌کند.
در دفتر آقای شعبده‌باز چندان وسایل عجیب و غریبی به چشم نمی‌خورد و دلیلی ندارد جز این که پریستو به قول خودش تنها شعبده‌بازی است که بدون هیچ وسیله‌ای و فقط با یک سوت روی صحنه‌های داخلی و خارجی می‌رود و قادر‌ است مردم را چند ساعت روی صندلی‌ها میخکوب نگه دارد؛ شعبده‌بازی که قادر است روی صحنه داوطلبان را طوری هیپنوتیزم کند که هرچه می‌گوید انجام دهند و همین‌طور با دهان بسته به جای عروسک‌هایش که همه «جودی» نام دارند حرف بزند و بینندگان را در هنر خود غرق کند و آنها را از ته دل بخنداند. باور می‌کنید دهان این مرد بسته است و عروسک‌ها بویژه میمون بی‌جان انگار جان دارند و حرف می‌زنند.
بهروز کریمی می‌گوید: شعبده یعنی اوج هنر ریاضی، فیزیک و شیمی. هر کس که بتواند به هر نحوی کاری عجیب و متفاوت و خلاقانه انجام دهد می‌توان به او گفت
شعبده باز و به عقیده من، ادیسون هم یک شعبده‌باز بود و با شعبده‌اش دنیا را متحول کرد.
پریستو خاطرات زیادی از دورانی دارد که پا در دنیای شعبده‌بازان گذاشت و روز به روز عرصه برایش بازتر شد. از روزی که در مدرسه معلم کلاس اول از هر یک از بچه‌ها می‌پرسید چه شغلی را دوست دارند و وقتی نوبت به بهروز کریمی رسید، هول شد و گفت «جادوگر» و همه بچه‌ها هم خندیدند اما معلمی که بهروز هنوز هم عطر قدیمی‌اش را به یاد او نگه داشته است، می‌گوید: کجایش خنده‌دار است؟ مگر دکتر و مهندس خنده دارد؟ این کار هم خنده‌دار نیست. معلم رو به بهروز کرد و گفت: تو درس بخوان، جادوگر می‌شوی و بهروز از آن روز تا کلاس ششم بهترین شاگرد مدرسه شد و از طرفی با ترفندهایی که کشف می‌کرد ساعت‌ها بچه‌ها را سرگرم می‌کرد و از این راه برای خودش درآمدی هم پیدا کرده بود.
او از دورانی می‌گوید که بدون هیچ آموزشی و استادی ساعت‌ها فکر کرده تا به راز و رمز خم کردن چنگال با نگاه توسط یک شعبده‌باز ژاپنی پی ببرد و با یک شب بیدار ماندن، صبح روز بعد یک قدم از شعبده‌باز ژاپنی فراتر می‌رود و علاوه بر خم کردن کارد و چنگال، شیشه‌ها را هم می‌شکند.
اجرای این نمایش در سال ۵۲ در عالی‌قاپو اصفهان باعث شد کریستوفری و چند شعبده‌باز معروف امریکایی دیگر که مهمان برنامه بودند از شعبده پریستو لذت ببرند و با فیلمی که از وی تهیه کردند و به انجمن بین‌المللی شعبده‌بازان در امریکا فرستادند، او را تحت حمایت این انجمن قرار دادند.
وسایلی که با فکر و دست پریستو ساخته شده برای این شعبده‌بازان به قدری جالب بود که آن‌ها را به امریکا و موزه شعبده‌بازی انتقال دادند.
چرا پدر شعبده‌بازان ایران؟
بهروز کریمی می‌گوید: قبل از من، شعبده‌بازان قدرتمندی در ایران بوده‌اند اما این لقب را به من داده‌‌اند زیرا این کار را آموزش می‌دهم و تاکنون ۴ هزار شعبده‌باز را تربیت کرده‌ام به طوری که خیلی از آن‌ها به چهره‌های معروفی در داخل یا خارج از کشور تبدیل شده‌اند و روی صحنه‌ها می‌درخشند.
هم اکنون هم در حال راه‌اندازی آکادمی شعبده‌بازی هستم که در پایان دوره به هنرجوها مدرک معتبری ارائه می‌شود و حتی دختران هم می‌توانند وارد این آکادمی شوند و دخترم که به این کار وارد است آموزش آن‌ها را به عهده می‌گیرد.
به اعتقاد پریستو شعبده‌ قدرت ذهن را افزایش می‌دهد، او را خلاق می‌کند و اعتماد به نفس را شدت می‌بخشد.
ذهن با شعبده پویا و فعال می‌شود و کنترل روح و جسم را به‌دست می‌گیرد. به همین دلیل هم هر سه فرزند آقای شعبده‌باز، با وجود تحصیلات عالی، شعبده‌بازی را رها نکرده‌اند و به آن وفادار هستند. پریستو در این راه اقدامات زیادی هم انجام داده که از آن‌جمله می‌توان به چاپ کتاب‌های آموزشی برای کودکان دبستانی اشاره کرد که در این کتاب ذهن آن‌ها به حل مسائل و کشف بازی‌های فکری دعوت می‌شود و بعضی فوت و فن‌ها به آن‌ها آموزش داده می‌شود. بهروز کریمی در کارنامه کاری‌اش بازی در چند سریال تلویزیونی و بازی در نقش یک شعبده‌باز هندی در سریال هوشیار و بیدار که به دهه ۶۰ بازمی‌گردد را نیز دارد.
شاید این سؤال در ذهن همه پیش آید که چرا شعبده‌بازان ایرانی با وجود چنین کارنامه درخشانی چندان در داخل کشور شناخته شده نیستند، در حالی که بارها نام اشخاصی مثل کریس آنجل را می‌شنویم و نه تنها در کشور خودشان که در دنیا نامشان مطرح می‌شود؟
پریستو می‌گوید: این به دلیل حمایت‌هایی است که بسیاری از کشورها از شعبده‌بازانشان می‌کنند، در حالی که شاید بازی‌هایی که انجام می‌دهند چندان دست اول و بکر نباشد. مثلاً من رانندگی با چشمان بسته را ۲۰ سال پیش از آن‌که کریس آنجل انجام دهد انجام دادم اما تبلیغ و نشان دادن این هنر از طریق حمایت‌هایی که از آن‌ها می‌شود پله‌های ترقی را پیش‌رویشان قرار می‌دهد.
این حمایت‌ها در داخل کشور ما بسیار اندک است و حتی صدا و سیما که نقش بسیار مهمی در این زمینه دارد نمی‌تواند مؤثر عمل کند.
این در حالی است که شخصی مانند دیوید کاپرفیلد و… سالانه از کاخ سفید مبلغ هنگفتی را به عنوان حقوق دریافت می‌کنند و قطعاً شعبده‌بازان ما که باید به خرج خود به فستیوال‌های بین‌المللی شعبده‌بازی بروند توان رقابت با این افراد را ندارند، در حالی که من با اطمینان می‌گویم در بین هنرجوها افرادی هستند که از نظر استعداد چیزی کمتر از شخصی مانند کاپرفیلد ندارند و چنانچه حمایت کافی از آن‌ها صورت می‌گرفت می‌توانستند به یک ستاره جهانی تبدیل شوند.
از آقای شعبده‌باز که خاک صحنه‌های داخلی و خارجی را خورده می‌پرسم کدام استیج لذت بیشتری دارد؟
پریستو استیج‌های ایران را بسیار بیشتر دوست دارد چون به گفته او، مردم ایران بسیار سخت‌تر از دیگر کشورها می‌خندند و کار سخت لذت بیشتری دارد. او معتقد است مردم ایران خودشان حس طنز دارند و از طرفی بسیار مشکل‌پسند هستند، برای همین جذب آن‌ها و نشاندن خنده روی لب‌هایشان دشوارتر از مردم سایر کشورهاست.دریافت شده از وبسایت خبری آبادانی ها abadaniha.blog.ir

نوشته شده توسط البرزگلستان در سه شنبه, ۰۱ فروردین ۱۳۹۶ ساعت ۴:۵۸ ب.ظ

دیدگاه